علی نامجو در همدلی نوشت: نقاش، معمار و پارکساز صاحبنام ایرانی و از چهرههای شناختهشده عرصه هنر در ایران است. این هنرمند پیشکسوت، سال ۱۳۰۹ در لاهیجان به دنیا آمد و خیلی کمسن و سال بود که شروع به نقاشی کشیدن کرد. یک حادثه باعث شد تا به سال ۱۳۲۹ تحصیل در دوره دبیرستان را در مدرسه البرز تهران آغاز کند. سال ۱۳۳۸ در رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبا مدرک کارشناسیاش را گرفت. حسین محجوبی همزمان معماری را هم آموزش دید و طولی نکشید که نامش با طراحی و ساخت پارک ساعی تهران بر سر زبانها افتاد. نظارت بر اجرای ساخت پارکهای ملت و نیاوران لاله و جمشیدیه و خزانه ازجمله فعالیتهای حسین محجوبی درزمینه معماری است. این نقاش نامآشنا تا امروز تجربه برگزاری بیشتر از نود نمایشگاه اختصاصی و حضور در صدها نمایشگاه گروهی در ایران و سایر کشورها را در کارنامه دارد؛ بنابراین باید او را در زمره هنرمندان شناختهشده و صاحب سبک و پرکار بهحساب آورد.
با حسین محجوبی درباره اوضاعواحوال کلی جهان و تفاوتش با روزگار جوانی او گفتوگویی انجام دادهایم. او به ماجرای کمآبی در ایران که از مدتها قبل دربارهاش سخن میگفت، اشاره کرده است. شرح این مصاحبه را در ادامه میخوانید:
درباره حس و حالتان بعد از این تجربه طولانی برایمان بگویید. اوضاع در نودویکسالگی از نگاه حسی محجوبی چطور است؟
بههرحال تجربه نودویک سال زندگی یعنی دیدن اتفاقات و حوادثی مختلفی که برخی شادیآور بودهاند و بعضی باعث غم شدهاند. من دورههای مختلف در طول این سالها را بهخوبی در خاطرم ثبت و ضبط کردهام و هیچگاه روزهایی که در این سالها طی کردهام از یاد نخواهم برد. در طول تاریخ اگر به تمدن انسان نگاه کنید درمییابید که سرزمین ما در عرصههای مختلف تجربههای مختلفی را از سر گذرانده است. اگر به قصه مینیاتور در تاریخ ایران نگاه کنید میبینید که این هنر در ایران ممنوع بوده اما توانسته با توجه به طبیعت و با بهرهگیری از استعداد انسانی آثاری را به یادگار بگذارد که هنوز هم دیدنی است و بیننده از تماشایش سیر نمیشود.
اگر بنا باشد اوضاعواحوال هنر معاصر با دهههای قبل را مقایسه کنید، چه تعریفی از این قیاس به خوانندگان این گفتوگو ارائه خواهید داد؟
در دورههای اخیر هم باوجود تکنیکهای به وجود آمده میبینیم که چه آثار دیدنی و جالبی پدید آمده و این نشان از پیچیدگی مغز انسان دارد. با همه این تفاسیر و با در نظر گرفتن مسیر پیشرفت در زمینههای مختلف ازجمله هنر، درنهایت من بعد از تجربه 9 دهه و شصت سال فعالیت حرفهای در عرصه هنر به این نتیجه رسیدهام که خلقت خدا بسیار زیباتر و دیدنیتر و پیچیدهتر از همه چیزهایی است که انسان آفریده است. انسان در طول قرون با تکاملی که مغزش پیدا کرد، توانست چیزهای زیادی را خلق کند و در طبیعت تغییرات عمدهای بدهد. اقدامات مختلف و متحیرکننده بشر نشان میدهد که بهتناسب عظمت جهان، مغز انسان هم عظمت زیادی دارد. انسان شاید تنها موجودی باشد که در طول سدهها با همه تغییراتی که پیش آمده، سر پا ایستاده است. تمام موجودات در طبیعت به همان سبک و سیاق اولیه خلقت باقی ماندند یا در روبهرویی با تغییرات آب و هوایی و موارد و مسائل دیگر از بین رفتند. انسان تنها موجودی بود که در این رهگذر خودش را بر اساس شرایط تغییر داد و همچنان هم زنده و پویا باقی ماند.
به نظر حسین محجوبی اوضاع جهان در این سالها به چه سمت و سویی رفته است؟
آدمهای حسود و حریص و مریض متأسفانه در طول تاریخ حکومت کردهاند. این آدمها در این سیر تاریخی آسیبهای زیادی را به طبیعت و دیگر همنوعان خودشان هم زندهاند. امروز میبینید که تمام گرفتاریهای بشر در این روزها زیر سر صاحبان زر و زور است و این گروه اقلیت دارند برای اکثریت جمعیت جهان دردسر و آسیب و جنگ و بیماری و مرگ میآفرینند. متأسفانه برخی از این حکام در قیاس با دیگران کارهای بسیار غمانگیزتری را هم انجام دادند و دست به نسلکشی و کشتارهای فجیع هم زدند. در طول تاریخ و پیش از دوره معاصر حکام قدرتمند برای گسترش قلمروی تحت مدیریت و حکومتشان با کشورگشایی به چهارگوشه این کره خاکی میرفتند هر آنچه در سرزمینهای مختلف مییافتند، بهعنوان ملک شخصی خودشان بهحساب میآوردند. امروز اما اوضاع تغییر کرده و استعمار و استثمار طبیعت و انسان تغییر شکل داده است. قدرتطلبان و حکام صاحب نفوذ در دنیای امروز با فروش اسلحه، تحریم و تشویق کشورهای مختلف به جنگ ثروتاندوزی میکنند.
با این توضیح، هنر و هنرمند در این اوضاعواحوال چه نقش و جایگاهی خواهد داشت؟
البته کم نیستند هنرمندانی در عرصههای گوناگون که سعی میکنند به نقد قدرت و کارهای غلط حکام نادان بپردازند، اما در مقابل گروهی دیگر هم از بدنه جامعه هنر در سراسر دنیا هستند که هنرشان را مهملی میکنند برای تبلیغ همین آدمهای قدرتمند ظالم و خودکامه. بااینهمه من گمان میکنم مسیری که جهان برای آینده خودش در پیش گرفته، حرکت با تمام سرعت به سمت نابودی است. امروز ما در دورهای زندگی میکنیم که به عصر ارتباطات شهرت دارد، بنابراین ظاهراً باید هر حادثهای در هر نقطهای از این کره خاکی اتفاق میافتد، بهزودی در سراسر جهان مخابره شود و همه انسانها از آن اطلاع پیدا کنند. اما نمونههای زیادی را میشد سراغ گرفت که حاکمان و صاحبان قدرت مایل به انتشار خبرش نبودهاند، بنابراین رسانهها هم به انتشار آن نپرداختهاند و کسی هم در گوشه و کنار جهان از آن با خبر نشده است. بنابراین میشود دریافت که صاحبان قدرت و حکام خودسر تا چه حدی میتوانند در عرصههای مختلف زندگی بشر که یکی از آنها هنر است اثرگذار باشند. امروز جهان بهقدری درگیر سیاستهای توسعهای شده است که دارد خفه میشود. آنقدر کارخانهها ساخته شده و جنگلها در مسیر تخریب و نابودی قرار گرفته که این کره خاکی دارد نابود میشود.
درباره شرایط امروز و اکنون ایران چه نظری دارید؟
اگر بخواهم درباره اوضاعواحوال امروز کشور خودمان و تهران که در آن زندگی میکنیم هم توضیح بدهم باید بگویم که آب این شهر روزگاری در سه مسیل لواسان، شهریار و سیدخندان تأمین میشد، اما امروز آب ندارد. روزگاری در این شهر مردم برای جابهجایی باید با درشکه اینطرف و آنطرف میرفتند. امروز اما در هر کوچه و خیابانی میشود ماشینهای آخرینمدل را دید، اما صد حیف که شهر بدون آب، محل مناسبی برای زندگی کردن نیست. درست است که امروز ساختمانهای زیبا و بلندمرتبه در تهران روزبهروز بیشتر و بیشتر میشود اما بدون آب نمیشود اینجا زندگی کرد. متأسفانه همه چندین چاه که در جنوب تهران وجود داشت و آب برف و باران در آن جمع میشد، امروز دارد خشک میشود و این یعنی زنگ خطر نابودی. به گمان من چند دهه قبل در ایران فضا و امکان طبیعی بهتناسب جمعیت کفایت میکرد اما انفجار جمعیت بهیکباره باعث شد شرایط طبیعی برای زندگی این چند میلیون آدم وجود نداشته باشد. به نظر من باید مدیریتی اتفاق بیفتد که بر اساس آن تا چند سال آینده جمعیت کشور را کنترل کنند و نگذارند وضع از اینکه هست، بدتر شود.
دیدگاهی ثبت نشده